بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۲۶۰۶

۱

تا به شوخی نکشد زمزمهٔ ساز نگاه

مردمک شد ز ازل سرمهٔ آواز نگاه

۲

در تماشای توام رنگ اثر باختن است

همچو چشمم همه تن ‌گرد تک و تاز نگاه

۳

گر همه آب بود آینه بینایی‌کو

نرسد اشک به‌کیفیت انداز نگاه

۴

دیگر از عاقبت تشنهٔ دیدار مپرس

هست از خویش برون تاختن ناز نگاه

۵

همچو شمعی‌که‌کند دود پس از خاموشی

حسرتت زمزمه‌ای می‌کشد از ساز نگاه

۶

طوبی از سایهٔ ناز مژه‌ام می‌بالد

چقدر سرو توام کرده سرافراز نگاه

۷

مشق جمعیت دل قدرت دیگر دارد

بر فسلک نیز نلغزید رسن باز نگاه

۸

غم اسباب تعلق نکشد صاحب دل

مژه صیقل نزند آینه پرداز نگاه

۹

گرد غفلت مشکافید که در عرصهٔ رنگ

بی‌نشانی‌ست خطای قدرانداز نگاه

۱۰

چون شرارم چقدر محمل ناز آراید

یک تپش‌گرد دل و یک مژه پرواز نگاه

۱۱

بیدل از نور نظر صافی دل مستغنی‌ست

کسب بینش نکند آینهٔ ناز نگاه

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
روح‌الله حبیبی‌پور
۱۳۹۴/۱۰/۲۷ - ۲۰:۲۴:۴۱
مصراع دوم از بیت هفتم "فلک" صحیح هست، در صورتی‌که به اشتباه "فسلک" ثبت شده است.