بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۲۶۴

۱

از نام اگر نگذری از ننگ برون آ

ای نکهت‌گل اندکی از رنگ برون آ

۲

عالم همه از بال پری آینه دارد

گو شیشه نمودارشو و سنگ برون آ

۳

زین عرصة اضداد مکش ننگ فسردن

گیرم‌همه‌تن‌صلح شوی جنگ برون‌آ

۴

تا شهرت واماندگی‌ات هرزه نباشد

یک‌آبله‌وار از قدم لنگ برون آ

۵

آب رخ گلزار وفا وقف‌گدازی‌ست

خونی به جگرجمع‌کن ورنگ برون آ

۶

تا شیشه نه‌ای سنگ نشسته‌ست به راهت

از خویش‌تهی شوز دل تنگ برون آ

۷

بک لعزش پا جادة توفیق طلب‌کن

از زحمت چندین ره و فرسنگ برون آ

۸

وحشتکدة ما و منت‌گرد خرامی است

زین پرده چه‌گویم به چه آهنگ برون آ

۹

افسردگیی نیست به اوهام تعلق

هرچند شررنیستی ازسنگ برون آ

۱۰

در نالهٔ خا‌مش نفسان مصلحتی هست

ای صافی مطلب نفسی زنگ برون آ

۱۱

زندانی اندوه تعلق نتوان بود

بیدل دلت از هرچه شود تنگ برون آ

تصاویر و صوت

دیوان بیدل دهلوی به تصحیح اکبر بهداروند انتشارات نگاه ۱۳۸۰ - تصویر ۳

نظرات

user_image
ترنج؛
۱۴۰۰/۱۰/۰۵ - ۰۷:۰۸:۱۳
بیت آخر می تونه یه سبک زندگی باشه واقعاً! :)