بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۲۶۷۱

۱

نه نفس تربیتم ‌کرد و نه دامان مددی

آتشم خاک شد ای سوخته جانان مددی

۲

شوق دیدارم و یک جلوه ندارم طاقت

مگر آیینه‌ کند بر من حیران مددی

۳

آرزو می‌کشدم بر در ابرام طلب

کو حیا تاکند از وضع پشیمان مددی

۴

یاد چشم تو ز آوارگیم غافل نیست

گرد این دشتم و دارم ز غزالان مددی

۵

بسملم‌ گرم طواف چمن عافیتی است

ای تپیدن به تغافل نزنی هان مددی

۶

راحت از قافلهٔ هوش برون تاخته است

ای جنون تا شودم بار دل آسان مددی

۷

کیست بار تپش از دوش هوس بردارد

بی‌عصایی نکند گر به ضعیفان مددی

۸

با همه ظلم رها نیست‌کس ازمنت چرخ

آه از آن روز که می‌کرد به احسان مددی

۹

حیله جوی نم اشکیم درین وادی خشک

کاش از آبله بخشند به مژگان مددی

۱۰

بیدل از غنچه‌گرفتم سبق زانوی فکر

بود کوتاهی دامن به گریبان مددی

تصاویر و صوت

دیوان بیدل دهلوی به تصحیح اکبر بهداروند انتشارات نگاه ۱۳۸۰ - تصویر ۱۲۹۹

نظرات