
بیدل دهلوی
غزل شمارهٔ ۲۶۹
۱
بیا خورشید معنی را ببین ازروزن مینا
که یاد صبح صادق میدهد خندیدن مینا
۲
ز زهد خشک زاهد نیست باکی سیر مستان را
که ایمن از خزان باشد بهارگلشن مینا
۳
زنام می، زبانم مست و بیخود در دهان افتد
نگاهم رنگ می پیداکند از دیدن مینا
۴
مسیح وقت اگرکس باده را خواند عجب نبود
که هردم باده جان تازه بخشد در تن مینا
۵
سلامت یکقلم در مرکزسنگست اگر دانی
شکست یأس میپیچد به خود بالیدن مینا
۶
وداع معنیات از لبگشودنهاست ای غافل
پریگردد پریشان آخر از خندیدن مینا
۷
سرشتما و میناگویی ازیک خاک شد بیدل
که ما را دل به تن میخندد از خندیدن مینا
تصاویر و صوت

نظرات