بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۲۶۹۹

۱

آسوده است شوق ز دل پیش نگذری

ای موج خون نگشته ازین ریش نگذری

۲

از طبع ذره‌گر تپشی واکشی بس است

در پردهٔ خیال ازین پیش نگذری

۳

بر خاک تشنه بارش اگر نیست رشحه‌ای

بی‌التفاتی از سر درویش نگذری

۴

دربای عشق بیخود توفان این صداست

کای موج از گذشتگی خویش نگذری

۵

سیلاب نیز طعمهٔ خاکست از احتیاط

زبن دشت آنقدر قدم اندیش نگذری

۶

درکاروان غبار املهای آرزو

پس مانده است اگر تو ز خود پیش نگذری

۷

بیدل غبار عالم اوهام زندگیست

نگذشته‌ای ز هیچ اگر از خویش نگذری

تصاویر و صوت

نظرات