بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۲۷۱۱

۱

درین مکتب‌ که باز آن طفل بازیگر کند بازی

که از علم آنچه تعلیمش دهی از برکند بازی

۲

به قانون ادب سازان بزم دل چه پردازد

هوس مستی‌ که جای باده در ساغر کند بازی

۳

نشاط طبع در ترک تکلف بیش می‌باشد

به خاک از فرش زرین طفل رنگین تر کند بازی

۴

اسیر چرخم و شد عمرها کز شوق می‌خواهم

سپندم یک تپش بیرون این مجمرکند بازی

۵

نمی‌دانم چه پردازد هوس در خانهٔ گردون

مگر باگردکانی چند ازین اخترکند بازی

۶

به غیر از سوختن چیزی ندارد فرصت‌ کارت

شرر اول به دود آخر به خاکستر کند بازی

۷

به خاک ز لهو مفکن جوهر پرداز همت را

کبوتر مایل پستی‌ست هرگه سرکند بازی

۸

بدو نیک جهان رقاص وهم هستی است اما

کجا رندی‌کزین بازیچه بیرونترکند بازی

۹

نگه‌گر نیستی اشکی شو و از خویش بیرون آ

چو مژگان چند پروازت به بال و پرکند بازی

۱۰

قد پیری نمودارست طفلی تا به‌کی بیدل

کچه در خاک پنهان‌کن مبادت ترکند بازی

تصاویر و صوت

نظرات