
بیدل دهلوی
غزل شمارهٔ ۲۷۱۴
۱
نگه از مستی چشم تو با ساغر کند بازی
حیا از رنگ تمکین تو با گوهر کند بازی
۲
اگر بیند هجوم خط به دور شکّر لعلش
ز حسرت مور جوهر در دم خنجر کند بازی
۳
به دوران تو گردون مهرهٔ سیاره میچیند
بفرما چشم فتان را که تا ابتر کند بازی
۴
به بزم بیقراری مشرب عیش شرر دارم
من و اشکی که چون اطفال با اخگر کند بازی
۵
اگر تحریر خط دلفریبش سر کنم بیدل
زبان کلک خشک من به مشک تر کند بازی
نظرات