
بیدل دهلوی
غزل شمارهٔ ۲۷۲۸
۱
تا چند ناز غازه و رنج حنا کشی
نقاش قدرتی اگر از رنگ پاکشی
۲
عرضکمال آینه موقوف سادگیست
زان جوهرت چه سود که خط بر صفا کشی
۳
حیرت غنیمت است مبادا چو گردباد
چشمی به گردش آری و جام هوا کشی
۴
بار دلت به ناله رسانی سبک شود
کز پای کوه رشته به زور صدا کشی
۵
بیرون نُه فلک فکنی طرح کشت و کار
تا دانهای سلامت ازین آسیا کشی
۶
با این شکست و عجز رسا موی چینیایم
آسان مدان که دامنش از دست ما کشی
۷
بار وفا دمی که شود طاقت آزما
غیر از عرق دگر چه به دوش حیا کشی
۸
مخمل رضا به مشق سجودت نمیدهد
خط بر زمین مگر ز نی بوریا کشی
۹
دوش غنا ستمکش ناز هوس مباد
بار جهان خوشست که بر پشت پا کشی
۱۰
گر آگهی ز خفّت اوضاع احتیاج
دست آنقدر میاز که ننگ دعا کشی
۱۱
غافل مشو ز مزد تلاش فروتنی
شاید که سایهای کنی ایجاد واکشی
۱۲
بیدل گذشت عمر و نهای فارغ از امل
بگسیخت رشته و تو همان درکشاکشی
تصاویر و صوت

نظرات