بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۲۷۳۶

۱

ای شیخ به تدبیر امل بیهده حرفی

دستار به کهسار میفکن تل برفی

۲

همنسبتی جوهر رازت چه خیال است

از وهم برون ‌آ،‌ کف این قلزم ژرفی

۳

دون فطرتیت غیر جنون هیچ ندارد

بر حوصلهٔ پوچ مناز آبله ظرفی

۴

در عالم برق و شرر امید وفا نیست

هستی رم نازست و تو حسرت‌کش طرفی

۵

با نقش خیال این همه رعنا نتوان زیست

چون پیکر طاووس ز نیرنگ شگرفی

۶

بحث من و ما برده‌ای آن سوی قیامت

ای مدٌ نفس با همه فرصت دو سه حرفی

۷

بیدل ادب علم و فن از دور بجا آر

جزخجلت تقریرنه نحوی و نه صرفی

تصاویر و صوت

نظرات