بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۲۷۸۰

۱

ز استغنا نگشتی مایل فریاد قربانی

زبانها داشت تا مژگان مبارک‌باد قربانی

۲

مراد کشتگان هم از تو آسان برنمی‌آید

به یاد عید تا آید به یادت یاد قربانی

۳

تحیر انتقام یک جهان وحشت کشید از من

ندارد حاجت دامی دگر صیاد قربانی

۴

ز حیرت پا زدم نقش نگارستان امکان را

به مژگانم بنازد خامهٔ بهزاد قربانی

۵

هنوز از چشم حیرانم سفیدی می‌کند توفان

کف ازجوش تسلی می‌کشد بنیاد قربانی

۶

تحیر نسخه‌ها شسته‌ست در چشم سفید من

همین یک صفحه دارد جزو استعداد قربانی

۷

سواد حیرتی روشن‌کنید از مشق تسلیمم

نشست سجده طرزی دارد از استاد قربانی

۸

چه دیر و کعبه هر جا می‌روم خونی بحل دارم

مروت خاک شد تاکرد عشق ایجاد قربانی

۹

کسی از عهدهٔ دیدار قاتل بر نمی‌آید

کبابم از نگاه هر چه باداباد قربانی

۱۰

ز چشم بی‌نگه اجزای هستی مهرکن بیدل

ندارد انتخاب ما بغیر از صاد قربانی

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
عباس صادقی زرینی
۱۴۰۲/۰۴/۰۸ - ۰۷:۴۸:۲۰
هماهنگی و همکاری کلمات در شعر بیدل بی نظیر است . بیت : کسی از عهده قاتل ....  را با دقت ببیند «عید قربان» را از نگاه و زبانی دیگر ،  باد زدن و سوختن گوشت قربانی را با فرم تازه ای بیان کرده است حضرت بیدل استاد اینگونه نگاه های تازه میباشد