
بیدل دهلوی
غزل شمارهٔ ۲۹۱
۱
شرم از خط پیشانی ما ریخته شقها
زین جاده نرفتهست برون نقب عرقها
۲
درس همه در سکتهٔ تدبیر مساوی ست
در موج گوهر نیست پس و پیش سبقها
۳
زین خوان تهی مغتنم حرص شمارید
لیسیدن اگر رو دهد از پشت طبقها
۴
بیماحصل مشق دبستان وجودیم
باید به خیالات سیه کرد ورقها
۵
فریاد که بستند بر این هستی باطل
یک گردن و صد رنگ ادا کردن حقها
۶
تیغت چه فسون داشت که چون بیضهٔ طاووس
گل میکند از خاک شهید تو شفقها
۷
بیدل ز چه سوداست جنونجوشی این بحر
عمریست که دارد تب امواج قلقها
تصاویر و صوت

نظرات
سین