بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۳۱۵

۱

ای موج‌زن بهار خیالت ز سینه‌ها

جوش پری نشسته برون ز آبگینه‌ها

۲

جور تو پنبه‌کار گلستانِ داغ دل

تیغت زبان ده دهن زخم سینه‌ها

۳

سودایی تو با گهر تاج خسروان

جوید ز جوش آبلهٔ پا قرینه‌ها

۴

ازفضل ورحمت تولب رشک می‌ گزد

بر ناخن شکسته‌کلید خزینه‌ها

۵

در خرقهٔ نیازگدایان درگهت

نازد به شوخی پر طاووس پینه‌ها

۶

نازکدلان باغ تو چون شبنم سحر

برروی برگ‌گل شکنند آبگینه‌ها

۷

در قلزم خیال تو نتوان‌کنار جست

خلقی در آب آینه دارد سفینه‌ها

۸

دل را محبت تو همان خاکسار داشت

ویرانه را غنا نرسد از دفینه‌ها

۹

چوبیدل آنکه مهررخت دلنشین اوست

نقش نگین نمی‌شودش حرف‌کینه‌ها

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
تیمور ناصری
۱۳۹۹/۰۵/۲۷ - ۱۴:۰۱:۲۵
جور(تو) پنبه‌کارگلستان داغ دلتیغت زبان ده دهن زخم سینه‌ها(بیدل چنانکه )مهررخت دلنشین اوستنقش نگین نمی‌شودش حرف‌کینه‌ها