
بیدل دهلوی
غزل شمارهٔ ۳۱۶
۱
ای آرزوی مهرتو سیلابکینهها
بر هم زنکدورت سنگ آبگینهها
۲
ملاح قدرت تو ز عکس تجلیات
راند به بحرآینهٔ دل سفینهها
۳
آتشپرست شعلهٔ اندیشهات جگر
آیینهدار داغ هوای تو سینهها
۴
از حیرت صفای تو خونی است منجمد
اشک روان سطر به چشم سفینهها
۵
درکارگاه حکم تو بهرگداز سنگ
آتش برون دهد نفس آبگینهها
۶
آنجاکه مهر عشق کند ذرهپروری
جوشد گل شرافت ذات ازکمینهها
۷
تا پایهای ز قصر محبت نشان دهیم
چون صبح چاک دل به فلک برد زینهها
۸
بیدل به خاکساری خود ناز میکند
ای در غبار دل ز خیالت دفینهها
تصاویر و صوت

نظرات