
بیدل دهلوی
غزل شمارهٔ ۳۱۷
۱
تعلق بود سیر آهنگ چندین نوحهسازیها
قفس آموخت ما را صنعت قانوننوازیها
۲
جهانی را غرور جاه کرد از فکر خود غافل
گریبانها ته پا آمد از دامن طرازیها
۳
غنا دردسر اسباب بردارد؟ محال است این
گذشتن نگذرد از آب تیغ بینیازیها
۴
در این دشت هوس یارب چه گوهر در گره بستم
عرق شد مهرهٔ گل از غبار هرزهتازیها
۵
جنون مشرب شمع است یکسر ساز این محفل
جهانی میخورد آب از تلاش خودگدازیها
۶
کمال از خجلت عرض تعین آب میگردد
خوشا گنجی که در ویرانه دارد خاکبازیها
۷
به اقبال ادب گر نسبتی داری مهیا کن
گریبانی که از سر نگذرد گردنفرازیها
۸
تو با ساز تعلق درگذشتی از امل بیدل
ندارد رشتهٔ کس بیگسستن این درازیها
تصاویر و صوت

نظرات