بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۳۱۸

۱

باز آب شمشیرت از بهار جوشی‌ها

داد مشت خونم را یاد گل‌فروشی‌ها

۲

ناله تا نفس دزدید من به سرمه خوابیدم

کرد شمع این محفل داغم از خموشی‌ها

۳

یا تغافل از عالم یا ز خود نظر بستن

زین دوپرده بیرون نیست ساز عیب‌پوشی‌ها

۴

مایه‌دار هستی را لاف ما و من ننگ است

بی‌بضاعتان دارند عرض خودفروشی‌ها

۵

زاهدی نمی‌دانم تقویی نمی‌خواهم

سینه صافیی دارم نذر دُردنوشی‌ها

۶

ساز محفل هستی پر گسستن آهنگ است

از نفس که می‌خواهد عافیت سروشی‌ها

۷

محرم فنا بیدل زیر بار کسوت نیست

شعله جامه‌ای دارد از برهنه‌دوشی‌ها

تصاویر و صوت

دیوان بیدل دهلوی به تصحیح اکبر بهداروند انتشارات نگاه ۱۳۸۰ - تصویر ۲۷

نظرات

user_image
mareshtani
۱۳۸۸/۱۲/۰۲ - ۰۶:۵۸:۵۶
mesraje akhir(az)berahna..1
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
user_image
حمید سلطان
۱۳۸۹/۱۱/۲۰ - ۰۰:۱۵:۰۷
از هشت غزلی که در جدول آ مار اوزان عروضی گنجور به صورت : فاعلن مفاعیلن فاعلن مفاعیلن رکن بندی شده است , غزل شماره 623 ( در سایه ابر و نگهت مست و خراب است ) هم غلط تقطیع شده است و هم غلط نامگذاری شده است که من ذیل آن غزل در حاشیه تذکر داده ام. تقطیع هفت غزل متباقی قابل قبول است اما بهتر است که به صورت : فاعلات مفعولن فاعلات مفعولن رکن بندی شود تا نامگذاری بحر آن یعنی مقتضب مثمن مطوی مقطوع قابل توجیه باشد و مطابقت کند با نامگذاری بحور عروضی در کتابهای مربوط این علم .
user_image
کایسا
۱۴۰۲/۰۶/۱۰ - ۰۹:۲۳:۴۷
محرم فنا بیدل! زیر بار کسوت نیست. هم می‌توان مَحرم خواند به معنی راز و هم می‌توان مُحرِم خواند به معنی حرام‌شده! که در آن صورت با کسوت هم در تناسب است.  محرم فنا بیدل! زیر بار کسوت نیست. شعله جامه‌ای دارد از برهنه‌دوشی‌ها   خیلی زیباست! شعله جامه‌ای از عریانی دارد. اخوان ثالث هم در شعر پاییز از این تعبیر زیبا سود جسته است: «جامه‌اش شولای عریانیست...»   در سرمه خوابیدن کنایه از خاموشی صدا است. ناله تا نفس دزدید من به سرمه خوابیدم نفس دزدیدن هم به معنای حبس کردن نفس است.