
بیدل دهلوی
غزل شمارهٔ ۳۸
۱
موج پوشید روی دریا را
پردهٔ اسم شد مسما را
۲
نیست بیبال اسم پروازش
کس ندید آشیان عنقا را
۳
عصمت حسن یوسفی زد چاک
پردهٔ طاقت زلیخا را
۴
میکشد پنبه هرسحرخورشید
تا دهد جلوه داغ دلها را
۵
جاده هرسوگشاده است آغوش
که دریدهست جیب صحرا را
۶
شعلهٔ دل ز چشم تر ننشست
ابر ننشاند جوش دریا را
۷
آگهی میزند چوآیینه
مُهر بر لب زبانگویا را
۸
قفلگنج زر است خاموشی
از صدف پرس این معما را
۹
بیدل ار واقفی ز سرّ یقین
ترککن قصهٔ من وما را
تصاویر و صوت

نظرات
رمزی