بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۳۸۵

۱

نگویمت به خطا سازیا صواب طلب

کمینگر است زخود رفتنت شتاب طلب

۲

اگر حقیقت انجام در نظر داری

ز هرکجاگهرت می‌رسد حباب طلب

۳

شکست آبله هرگام ساغری دارد

سراغ آبی اگر خواهی از سراب طلب

۴

گل نگاهی اگر چیده‌ای ز باغ وصال

به روز هجر ز مژگان ترگلاب طلب

۵

به رفع‌کلفت هر آفتی‌ست تدبیری

گر آتشی به دل افتد زدیده آب طلب

۶

جهان ز خبث تهی‌گشت تا تو بالیدی

به صفرنه فلک از قدر خود حساب طلب

۷

کسی ز مرگ اگر رسم زندگی خواهد

تو هم ز عالم پیری بروشباب طلب

۸

مقیم بیکسی آسوده از پریشانی‌ست

چوگنج عافیت از خانهٔ خراب طلب

۹

تو قاصد هوسی از عدم به سوی وجود

حقیقت نفست خوانده شد جواب طلب

۱۰

ز جنبش مژه درس اشارتت این است

که هرزه است نگاه اندکی حجاب طلب

۱۱

بهار می‌طلبی سیر رنگ کن بیدل

ز جلوه آنچه طمع داری از نقاب طلب

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
Me
۱۳۹۹/۰۲/۰۳ - ۰۷:۰۰:۴۷
معنی بیت "جهان ز خبث تهی گشت تا توبالیدی/به صفر نه فلک از قدر خود حساب طلب رو می خواستم...لطفا راهنماییم کنید.
user_image
چالیست
۱۳۹۹/۱۲/۰۳ - ۱۷:۵۴:۰۳
مصرع اول یک فاصله جا افتاده:نگویمت به خطا سازیا صواب طلبدرستش:نگویمت به خطا ساز یا صواب طلب