بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۴۰

۱

نسیم شانه‌کند زلف موج دریا را

غبار سرمه دهد چشم‌کوه و صحرا را

۲

ز زخم ارهٔ دندان موج ایمن نیست

گهر به دامن راحت چسان‌کشد پا را

۳

لبش به حلقهٔ آغوش خط بدان ماند

که خضرتنگ به برمی‌کشد مسیحا را

۴

عدمسرای دلم کنج عزلتی دارد

که راه نیست در او وهم بال عنقا را

۵

حدیث نرم نمی‌آید از زبان درشت

شرار خیز بود طبع سنگ خارا را

۶

همیشه‌تشنه‌لب‌خون مابودبیدل

چوشیشه هرکه به دست آورد دل ما را

تصاویر و صوت

دیوان بیدل دهلوی به تصحیح اکبر بهداروند انتشارات نگاه ۱۳۸۰ - تصویر ۱۶۲
عندلیب :

نظرات