بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۴۶۴

۱

درآن مقام‌که عرض جلال معبود است

غبار نیستی ماست آنچه موجود است

۲

جهان بی‌جهتی قابل تعین نیست

به هرطرف‌که‌اشارت‌کنیم محدود است

۳

مشو محاسب غفلت به علم یکتایی

احد شمردنت اینجا حساب معدود است

۴

خموش تا نفست ما و من نینگیزد

نهال شعله به هرجاست ریشه‌اش دود است

۵

ز نقد و جنس خود آگه نه‌ای درتن بازار

اگر به فهم زبان هم رسیده‌ای سود است

۶

نیاز تا نبری‌، رمز ناز نشکافی

به هرکجا اثر سجده‌ای‌ست مسجود است

۷

بیاض دیدهٔ یعقوب ناامیدی نیست

در انتظار بهی‌، داغ ما نمکسود است

۸

ز سرنوشت مپرسید، منفعل رقمیم

جبین، خطی‌که نشان می‌دهد، نم‌اندود است

۹

قبول اگر طلبی‌، نیستی‌گزین بیدل

که غیرخاک شدن هرچه هست مردود است

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
حمید زارعی
۱۳۹۴/۰۸/۲۱ - ۰۹:۱۵:۳۷
وزن غزل اشتباه قید شدهوزن غزل در اصل اینهمفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
user_image
مرتضی توکلی
۱۳۹۴/۱۲/۱۵ - ۱۱:۴۴:۲۷
به نسخه چاپی دسترسی ندارم ولی اگر اشتباه نکنم مصرع اول بیت پنجم را اینطور شنیده ام:ز نقد و جنس خود آگه نه‌ای دراین بازار