
بیدل دهلوی
غزل شمارهٔ ۴۶۵
۱
هرچه از مدت هست و بود است
دیرها پیش خرام زود است
۲
نفی ات اثبات حقیقت دارد
خاک گشتن همه جا موجود است
۳
اگر از بندگی آگاه شوی
هر طرف سجده کنی ، معبود است
۴
چشم شبنم همه اشک است اینجا
بوی این گلشن عبرت دود است
۵
رنگ این باغ شکستی دارد
برگ گل دامن چینآلود است
۶
خود فروشی اگرت مطلب نیست
به شکست آینه دادن جود است
۷
بیتکلف به هوس باید سوخت
چوب تعلیم محبت عود است
۸
سرخط حسن که دارد امروز
لوح آیینه بهاراندود است
۹
آنکه آن سوی جهاتش خوانی
تا تو محو جهتی محدود است
۱۰
بیدل از ظاهر و مظهر بگذر
جلوه تا آینه نامشهود است
تصاویر و صوت

نظرات
فاطمه محمدی