بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۴۷۳

۱

شعلهٔ بی‌بال وپر سجده گر اخگر است

سعی چو پستی گرفت، آبله ی پا، سر است

۲

باعث لاف غرور نیست جز اسباب جاه

دعوی پروازها در خور بال و پر است

۳

عرض هنر می‌دهد دل ز خم و پیچ آه

آینهٔ داغ اگر دود کشد جوهر است

۴

خواری دیوان دهر عزت ما بیش‌کرد

فرد چو باطل شود سر ورق دفتراست

۵

چند زند همتم فال بنای امل

رشتهٔ نومیدیی دارم و محکم ‌تر است

۶

ناله ز هر جا دمد، بی‌خلش درد نیست

زخمه رگ ساز را تیزتر !ز نشتر است

۷

اهل دل آتش دم‌اند، بین که به روی محیط

آبله‌های حباب از نفس‌گوهر است

۸

یار در آغوش تست هرزه به هرسو متاز

دیده ی بینا طلب جلوه نگه‌ پرور است

۹

نیست بساط جهان‌، قابل دلبستگی

ریشهٔ ما چون نفس در چمن دیگر است

۱۰

شیوه‌تغافل خوش‌است ورنه به‌این‌برق حسز

تا تو نظرکرده‌ای آینه خاکستر است

۱۱

غیرفنا نگسلد بند غرور نفس

رشتهٔ این شمع را عقده‌کشا صرصر است

۱۲

بیدل از آشوب دهر سرن کشیدی به جیب

زورق توفانی‌ات بیخبر از لنگر است

تصاویر و صوت

دیوان بیدل دهلوی به تصحیح اکبر بهداروند انتشارات نگاه ۱۳۸۰ - تصویر ۳۴۲

نظرات

user_image
زهره نامدار
۱۳۹۲/۰۱/۱۰ - ۱۵:۳۷:۱۶
لازم است در کتابت ابیات دقت بیشتری بشود.فی المثل بیت سوم، کلمات چسبیده نوشته شده و در نتیجه قابل جستجو ی معنای مستقل کلمه ، غیر ممکن می شود.
user_image
نادر..
۱۳۹۶/۰۳/۰۹ - ۰۷:۰۹:۲۲
یار در آغوش تست هرزه به هر سو متازدیده ی بینا طلب جلوه نگه‌ پرور است..