بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۴۹۲

۱

بی‌دماغی مژدهٔ پیغام‌محبوبم بس است

قاصد آواز دریدنهای مکتوبم بس است

۲

ربط این محفل ندارد آنقدر برهم زدن

گر قیامت نیست آه عالم آشوبم بس است

۳

تا به‌کی‌گیرم عیار صحبت اهل نفاق

اتفاق دوستان چون سبحه دلکوبم بس است

۴

سخت دشوار است منظور خلایق نبشتن

با همه زشتی اگر در پیش‌خود خوبم بس است

۵

عمرها شد پینه‌دوز خرقهٔ رسواییم

زحمت‌چندین هنر، یک‌چشم معیوبم بس است

۶

گاه غفلت می‌فروشم‌،‌گاه دانش می‌خرم

گربدانم اینکه‌در هرامر مغلوبم‌بس است

۷

حلقهٔ قد دوتا ننگ امید زندگی‌ست

گرفزاید برعدم این صفرمحسوبم بس است

۸

ناکجا زین بام و در خاشاک برچیندکسی

همچو صحرا خانهٔ بی‌رنج جاروبم بس است

۹

حیف همت‌کزتلاش بی‌اثر سوزد دماغ

خجلت نایابی مطلوب مطلوبم بس است

۱۰

بوی یوسف نیست پنهان از غبار انتظار

پیرهن بیدل بیاض چشم‌یعقوبم‌بس است

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
محمد هارون صادقی
۱۴۰۲/۰۲/۳۰ - ۰۶:۳۰:۴۲
با ابراز تشکر از مدیریت مدبرانه شما!در بیت چهارم « سخت دشوار است منظور خلایق نبشتن » نوشته شده است بجای نبشتن « زیستن » درست است لطف نموده اشتباه تایپی را اصلاح فرماید.