
بیدل دهلوی
غزل شمارهٔ ۵۱
۱
مکن سراغ غبار ز پا نشستهٔ ما را
رسیده گیر به عنقا پر شکستهٔ ما را
۲
گذشتهایم به پیری ز صیدگاه فضولی
بس است ناوک عبرت زه گسستهٔ ما را
۳
فراهم آمدن رنگ و بو ثبات ندارد
به رشتهٔ رگ گل بستهاند دستهٔ ما را
۴
هوای گلشن فردوس در قفس بنشاند
خیال در پس زانوی دل نشستهٔ ما را
۵
ز دام چرخ پس از مرگ هم کجاست رهایی
حساب کیست به مجمر سپند جستهٔ ما را
۶
بهانهجوی خیالیم واعظ این چه جنون است
به حرف و صوت مسوزان دماغ خستهٔ ما را
۷
مگیر خرده به مضمون خونچکیدهٔ بیدل
ستمفشار مکن زخم تازه بستهٔ ما را
تصاویر و صوت

نظرات
سید مجتبی فتاحی
مهدی نورقربانی