بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۵۲۱

۱

چشم بیدار طرب مایهٔ سامان‌گل است

در نظر خوابت اگر سوخت چراغان‌گل است

۲

آب و رنگ دگر از فیض جنون یافته‌ایم

عرض رسوایی ما چاک‌گریبان‌گل است

۳

عشرت رفته درین باغ تماشا دارد

خنده‌های سحر آغوش پریشان‌گل است

۴

یک‌نگه مشق تماشای طرب مفت هوس

غنچه در مهد به‌پرداز دبستان گل است

۵

داغ بیطاقتی کاغذ آتش زده‌ایم

رفتن از خود چقدر سیر خیابان‌گل است

۶

اشک ما موج تبسمکدهٔ شوخی اوست

شور شبنم نمکی از لب خندان‌گل است

۷

فرصت عیش‌‌درین باغ نچیده‌ست بساط

رنگ گردیست ز پایی‌که به دامان‌گل است

۸

نشوی بیهوده تهمت‌کش جمعیت دل

غنچه هم در شکن ببستن پیمان‌گل است

۹

تو هم از نالهٔ بلبل نشستن آموز

صحن این باغ پر از خانه به‌دوشان گل است

۱۰

رنگ و بو در نظرت چند نقاب آراید

با خبر باش همین صورت عریان‌گل است

۱۱

یاد ما حسن تو را آینهٔ استغناست

نالهٔ بلبل بیدل علم‌شان‌گل است

تصاویر و صوت

دیوان بیدل دهلوی به تصحیح اکبر بهداروند انتشارات نگاه ۱۳۸۰ - تصویر ۲۶۵

نظرات