
بیدل دهلوی
غزل شمارهٔ ۵۷
۱
گذشتگان که هوس دیدهاند دنیا را
به پیش خود همه پس دیدهاند دنیا را
۲
دوامکلفت دل آرزو نخواهی کرد
در آینه دو نفس دیدهاند دنیا را
۳
چوصبح هیچکس اینجا بقا نمیخواهد
هزار بار ز بس دیدهاند دنیا را
۴
دل دو نیم چوگندم نمودهاند انبار
اگر به قدر عدس دیدهاند دنیا را
۵
به احتیاط قدم زنکه عافیتطلبان
سگ گسسته مرس دیدهاند دنیا را
۶
مقیدان به چه نازند ازین تماشاگاه
به چشم باز قفس دیدهانددنیا را
۷
دمی به حکم هوس چشم آب باید داد
که دود آتش خس دیدهاند دنیا را
۸
بهقدر جاه و حشم انفعال در جوش است
هما کجاست مگس دیدهاند دنیا را
۹
چهآگهی وچهغفلت چهزندگیوچهمرگ
قیامت همهکس دیدهاند دنیا را
۱۰
وداع قافلهٔ اعتبارکن بیدل
همین صدای جرس دیدهاند دنیا را
نظرات
رهگذر