بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۵۸۷

۱

پیری‌ام پیغامی از رمز سجود آورده است

یک‌گریبان سوی خاکم سر فرود آورده است

۲

شبهه پیمایی‌ست تحقیق خطوط ما و من

کلک صنع اینجا سیاهی درنمود آورده است

۳

اندکی می‌باید از سعی نفس آگه شدن

تا چه دامن آتش ما را به دود آورده است

۴

ذوق شهرت دارم اما از نگونیهای بخت

در نگین نامم هبوطی بی‌صعود آورده است

۵

زندگی را چون شرر سامان بیداری‌کجاست

آنقدر چشمی که می‌باید غنود آورده است

۶

گربه این رنگ است طرح بازی نرّاد دهر

دیرتر از دیرگیرید آنچه زود آورده است

۷

صورت اقبال و ادبار جهان پوشیده نیست

آسمان یک صبح و شامی در وجود آورده است

۸

ماجراکم‌کن زنیرنگ بد ونیکم مپرس

من عدم بودم عدم چیزی‌که بود آورده است

۹

گوش پیدا کنید بیدل ازکتاب خامشان

معنیی‌کز هیچ‌کس نتوان شنود آورده است

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
.M.FAHIM
۱۳۹۳/۰۷/۲۸ - ۱۱:۲۵:۰۰
ممنون صفحه گنجور که گنج عظیم را به دوستان تحفه داده است * بجای کنید ( کن که ) صحیح استگوش پیدا کن که بیدل ازکتاب خامشانمعنیی‌کز هیچ‌کس نتوان شنود آورده است