بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۶۰

۱

یک آه سرد نیم شبی ازجگربرآ

سرکوب پرفشانی چندین سحر برآ

۲

با نشئهٔ حلاوت درد آشنا نه‌ای

چون نی به ناله پیچ وسراپا شکربرآ

۳

ای مدعی‌، حریفی ما جوهر تو نیست

باتیغ تا طرف نشوی بی‌جگر برآ

۴

غیریت از نتایج طبع درشت توست

اجزای آب شو، ز دل یکدگر برآ

۵

افسردگی‌، تلافی جولان چه همت است

ای قطره از محیط‌گذشتی گهر برآ

۶

پرواز بی‌نشانی از این دشت مفت نیست

سعی غبار شو همه تن بال وپر برآ

۷

جسم فسرده نیست حریف رسایی‌ات

بشکسته طرف دامن سنگ ای شرر برآ

۸

تا جان بری زآفت بنیاد زندگی

زین خانه یک دو دم ز نفس پیشتر برآ

۹

ناصافی دلت غم اسباب می‌کشد

آیینه صندلی کن و از دردسر برآ

۱۰

کثرت‌، جنون معاملگیهای وحدت است

آیینه بشکن ازغم عیب وهنربرآ

۱۱

کم نیستی زشمع درتن عبرت انجمن

یک دانه‌کم شواز خود و چندین ثمر برآ

۱۲

بیدل تمیزت اینقدر افسون کلفت است

از خویش آنقدرکه ببالد نظر برآ

تصاویر و صوت

عندلیب :

نظرات