بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۶۲۱

۱

صفای آب به یاد غبار راه‌ کسی است

حباب دیدهٔ قربانی نگا‌ه کسی است

۲

کنون سفیدی چشم‌ گهر یقینم شد

کز انتظارکف بحر دستگاه کسی است

۳

بهار ناز ز جیب نیاز می‌بالد

شکست موج همان سایهٔ‌ کلا‌ه کسی است

۴

زهی محیط ترحم‌ که موج گفتارش

گهی نوید عطا، گاه عذرخواه ‌کسی است

۵

به این نشاط‌ که جوشید موج و آب به هم

ز فیض مقدم خان طرب پناه‌ کسی است

۶

به روی آب نوشته‌ست کلک رأفت او

درین قلمرو اگر نامه ی سیاه کسی است

۷

به نور طلعت او چشم بیدلان روشن

که را توهّم مهر کسی و ماه‌ کسی است

تصاویر و صوت

نظرات