
بیدل دهلوی
غزل شمارهٔ ۶۶۱
۱
شیخ تا عزم بر نماز شکست
صد وضو تازه کرد و باز شکست
۲
صوفی افکند بر زمین مسواک
وجد دندان این گراز شکست
۳
شبهه درس تامل من و تست
رنگ تحقیق از امتیاز شکست
۴
عیش سربسته داشت خاموشی
لبگشودن طلسم راز شکست
۵
بر زمین تاخت حادثات فلک
به نشیب آمد از فراز شکست
۶
ادبآموز بود وضع سپهر
گردن ما خم نیاز شکست
۷
دل خراب اعاده درد است
شیشه را حسرتگداز شکست
۸
ناامیدی کلید مطلبهاست
ای بسا در که کرد باز شکست
۹
دستگاه آنقدر نباید چید
آستینی که شد دراز شکست
۱۰
مطرب این ندامت انجمنیم
نغمهٔ ماست عجز و ساز شکست
۱۱
بیدل از پیکر خمیده ما
ناتوانی کلاه ناز شکست
نظرات