بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۷۳۶

۱

زندگی شوخی کمین رمیست

فرصت گیر و دار صبحدمیست

۲

بسکه تنگ است عرصهٔ امکان

چون ‌نگه هرطرف روی قدمیست

۳

پوست بر تن دربدن ممسک

همچو ماهی جدایی درمیست

۴

عجز خوش استقامتی دارد

بار نُه آسمان به دوش خمیست

۵

یاس پیموده ام ز باده مپرس

جام و مینای اشک چشم نمیست

۶

به سر خود که خاک پای توام

خاک پای تو را به خود قسمیست

۷

هم به خود یک نگه‌تغافل زن

اگر آیینه قابل ستمیست

۸

هرکجا عشق چهره‌پرداز است

سایه هم صورت سیه‌قلمیست

۹

بر فلک می‌توان شد از تسلیم

پایهٔ عزت هلال خمیست

۱۰

بیدل از دامگاه صحبت خلق

سرکشدن به‌جیب خویش رمیست

تصاویر و صوت

نظرات