بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۷۶۱

۱

درگلشن هوس‌که سراغ‌گلیش نیست

گریأس نوحه سربکند بلبلیش نیست

۲

آن ساز فتنه‌ای‌که تو محشر شنیده‌ای

زیر و بم توگر نبود غلغلیش نیست

۳

دیدیم حسن ساختهٔ اعتبار جاه

هرگاه بی‌نطاقه شود کاکلیش نیست

۴

یارب به حال مفلسی خواجه رحم‌کن

بیچاره خربه عرض چه نازد جلیش نیست

۵

آزادگان ز فکر رعونت منزه‌اند

باگردن آنکه ساز ندارد غلیش نیست

۶

صیادی هوس‌، چقدر ننگ فطرت است

شاهین حرص می‌پرد وچنگلیش نیست

۷

بر انفعال‌، عشرت این بزم چیده‌اند

تاشیشه‌سرنگون نشودقلقلیش‌نیست

۸

تدبیر رستگاری جاوید، نیستی‌ست

این بحرغیرکشتی واژون پلیش نیست

۹

از قطره تا محیط وبال تعلق است

بیدل خوش‌آنکه الفت جزووکلیش نیست

تصاویر و صوت

دیوان بیدل دهلوی به تصحیح اکبر بهداروند انتشارات نگاه ۱۳۸۰ - تصویر ۲۹۶

نظرات