
بیدل دهلوی
غزل شمارهٔ ۷۷۳
۱
هما سراغم و زیر فلک مگس هم نیست
چه جای کس که درین خانه هیچکس هم نیست
۲
بهوهم، خونمشو ای دلکه مطلبت عنقاست
به عالمی که توان سوخت مشت خس هم نیست
۳
ز بیقراری مرغ اسیر دانستم
که جای یک نفس آرام در قفس هم نیست
۴
به بینیازی ما اعتماد نتوان کرد
به دل هوایی اگر نیست دسترس هم نیست
۵
فساد ما اثر ایجاد حکم.تهدید است
اگر ز دزد نیابی نشان عسس هم نیست
۶
ز خویش رفتن ما نالهای به بار نداشت
فغانکه قافلهٔ عجزرا جرس هم نیست
۷
گذشته است ز همگرد کاروان وجود
کسی که پیش نیفتاده است پس هم نیست
۸
شرار من به چه امید فال شعله زند
که دامنم ته سنگ آمد و نفس هم نیست
۹
به درد بیکسیم خون شو، ای پر پرواز
کز آشیان به درم کردی و قفس هم نیست
۱۰
بدین دو روزه تماشای زندگی بیدل
کدام شوق و چه عشق اینقدر هوس هم نیست
تصاویر و صوت

نظرات