بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۷۸۵

۱

در تکلم از ندامت هیچ‌کس آسوده نیست

جنبش لب یکقلم جزدست برهم سوده نیست

۲

راحت آبادی که مردم جنتش نامیده‌اند

بی‌تکلف این سخن غیر از لب نگشوده نیست

۳

گر زبان ز شوخی اظهار وادزدد نفس

صافی آیینهٔ مطلب غبار اندوده نیست

۴

پاس ناموس سخن در بی‌زبانی روشن اسب

هیچ مضمونی درین صورت نفس فرسوده نیست

۵

قطره‌ها از ضبط موج آیینه‌دارگوهرند

تا شود روشن‌که سعی خامشی بیهوده نیست

۶

گفتگو بیدل دلیل هرزه‌تازیهای ماست

تا جرس فریاد داردکاروان آسوده نیست

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
دنیا
۱۳۹۳/۰۵/۳۱ - ۱۵:۱۴:۴۸
در بیت چهارم، مصرع نخست به "است" ختم می شود که به اشتباه "اسب" ثبت شده است.
user_image
دکتور محمد غوث ندا
۱۳۹۶/۰۵/۱۲ - ۰۵:۰۷:۳۲
گر زبان ز شوخی اظهار وادزدد نفسبرای رعایت وزن فکر کنم شکل درست این باشد :گر زبان " از" شوخی اظهار وادزدد نفس