بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۸۰

۱

عشق اگر در جلوه آرد پرتو مقدور را

از گداز دل دهد روغن چراغ طور را

۲

عشق چون‌ گرم طلب سازد سرِ پرشور را

شعلهٔ افسرده پندارد چراغ طور را

۳

بی‌نیازی بسکه‌ مشتاق لقای عجز بود

کرد خال روی دست خود سلیمان مور را

۴

از فلک بی‌ ناله‌ کام دل نمی‌آید به دست

شهد خواهی آتشی زن خانهٔ زنبور را

۵

از شکست‌ دل چه‌ عشرت‌ها که برهم خورد و رفت

موی چینی شام جوشاند از سحر فغفور را

۶

آرزومند تو را سیر گلستان آفت است

نکهت‌ گل تیغ باشد صاحب ناسور را

۷

سوختن در هر صفت منظور عشق افتاده‌ است

مشربِ پروانه از آتش نداند نور را

۸

صاف و دُردی نیست در خمخانهٔ تحقیق لیک

دار بالا بُرد شور نشئهٔ منصور را

۹

گر دلی داری، تو هم‌ خون‌ ساز و صاحب‌‌نشئه باش

مِی‌ شدن مخصوص نبود دانهٔ انگور را

۱۰

در طریق نفع خود کس نیست محتاج دلیل

بی‌ عصا راه دهن معلوم باشد کور را

۱۱

خوش‌نما نبود به پیری عرض‌انداز شباب

لاف‌ گرمی سرد باشد نکهت‌ کافور را

۱۲

بر امید وصل مشکل نیست قطع زندگی

شوقِ منزل می‌کند نزدیک‌، راه دور را

۱۳

نغمه هم در نشئه‌پیمایی قیامت می‌کند

موج می تار است بیدل‌ کاسهٔ طنبور را

تصاویر و صوت

عندلیب :

نظرات

user_image
عبدالغفار
۱۳۹۴/۰۵/۰۱ - ۱۶:۳۴:۳۱
فرد 7 :مشرب پروانه از آتش نداند نور را
user_image
شیر احمد شهاب
۱۳۹۴/۱۱/۰۹ - ۲۳:۱۷:۱۳
در طریق نفع خود کس نیست محتاج دلیل
user_image
عبذالغفار
۱۳۹۶/۰۵/۲۷ - ۱۳:۱۲:۳۴
مقطع غزل اصلاح شود :نغمه هم در نشه پیمائی قیامت میکندموج می تار است بیدل کاسهٔ طنبور را
user_image
جباری
۱۳۹۷/۱۰/۰۷ - ۱۷:۰۳:۱۱
در مصراع دوم بیت هفتم «ز» علی القاعده، باید به «از» تغییر یابد. لازم است عرض کنم در ثبت تایپی دیوان بیدل زحمات زیادی کشیده شده است. لکن اصلاح‌های زیادی هم می‌خواهد.
user_image
جباری
۱۳۹۷/۱۰/۰۷ - ۱۷:۱۸:۴۲
بنده را نرسد که از بیدل، آن هم قافیه پردازی اش ایرادی بگیرم. اما در جمع غزل‌های فراوان خلاق المعانی، شاید گاهی ندانسته، تسامحی رفته است. مثلاً «چراغ طور» را در مصراع دوم و چهارم غزل ملاحظه کنید که از مقوله تکرار است و ردالقافیه هم محسوب نمی‌شود. بنده نسخه تصحیح شده استاد مولایی را دم دست ندارم، اما می‌توان به ضرس قاطع گفت که برای این اشکال کاتبان، وجهی باید اندیشیده شود.
user_image
جباری
۱۳۹۷/۱۰/۰۷ - ۱۷:۲۲:۳۴
همچنین است مصرّع بودن دو بیت آغازین. این شبهه به وجود می‌آید که یکی از آن دو مطلع است.