
بیدل دهلوی
غزل شمارهٔ ۸۵۲
۱
ز آتش رخسار که ساغر گرفت
خانهٔ آیینه چو من درگرفت
۲
کو پر و بالیکه به آنکو رسد
نامه گرفتم که کبوتر گرفت
۳
عشق، وفا میطلبد، چاره چیست
بار دل از دل نتوان برگرفت
۴
نی چقدر رغبت طفلانه داشت
بال و پر ناله به شکر گرفت
۵
ناله نخیزد ز نی بورپا
طاقت ما پهلوی لاغر گرفت
۶
بحربه توفان رضا میتپید
کشتی ما هم کم لنگر گرفت
۷
چاره به خورشید قیامت کشید
دامن ما خشک شدن، تر گرفت
۸
ما همه زین باغ برون رفتهایم
رنگ که پرواز ته پر گرفت
۹
بیدل از اعجاز ضعیفی مپرس
لغزش من خامه به مسطر گرفت
نظرات
مهدی