بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۸۵۷

۱

فغان‌ که فرصت دام تلاش چیدن رفت

پی‌گذشتن عمر آنسوی رسیدن رفت

۲

چوشمع‌سربه هوآ سوخت جوهرتحقیق

چه جلوه‌ها که نه درپیش پا ندیدن رفت

۳

ز بس بلند فتاد آشیان خاموشی

رسید ناله به جایی‌که از شنیدن رفت

۴

چه دم زنم زثبات‌بنای خودکه چوصبح

نفس‌کشیدن من تا نفس‌ کشیدن رفت

۵

طلب فسرد و نگردید محرم تپشی

چو چشم آینه‌ام عمر بی‌پریدن رفت

۶

جنون به ملک هوس داشت بوی عافیتی

رمید فرصت وآرام تا رمیدن رفت

۷

به رنگ غنچهٔ تصویر در بغل دارم

شکفتنی ‌که به تاراج نادمیدن رفت

۸

کسی ز معنی چاک جگر چه شرح دهد

خوشم‌که نامهٔ عشاق تا دریدن رفت

۹

چه جلوه پرتو حیرت درتن بساط افکند

کز آب چشمهٔ آیینه‌ها چکیدن رفت

۱۰

فنا به رفع بلاهای بی‌امان سپر است

به سوختن ز سرشمع سربریدن رفت

۱۱

مرا به بیکسی اشک‌گریه می‌آید

که در پی تو، به امید نارسیدن رفت

۱۲

گران شد آنقدر از گوهر نصیحت خلق

که ‌گوش من چو صدف بیدل از شنیدن رفت

تصاویر و صوت

دیوان بیدل دهلوی به تصحیح اکبر بهداروند انتشارات نگاه ۱۳۸۰ - تصویر ۳۶۶

نظرات

user_image
منصور محمدزاده
۱۳۸۹/۰۸/۱۲ - ۲۳:۴۰:۵۸
خواهشمند است بیت دوم را اصلاح فرمایید:نادرست:چوشمع‌سربه هوآ سوخت جوهرتحقیقچه جلوه‌ها که نه درپیش پا ندیدن رفتدرست:چو شمع ‌سر به هوا سوخت جوهر تحقیقچه جلوه‌ها که نه در پیش پا ندیدن رفت
user_image
فاتح عبداله‌زاده
۱۴۰۳/۰۶/۱۴ - ۱۲:۳۹:۳۹
فغان که فرصت دام تلاش چیدن رفتپی‌ گذشتن عمر آنسوی رسیدن رفت چو شمعِ سر به هوا سوخت جوهرِ تحقیقچه جلوه‌ها که نه در پیش پا ندیدن رفت ز بس بلند فتاد آشیان خاموشیرسید ناله به جایی که از شنیدن رفت چه دم زنم ز ثبات بنای خود که چو صبحنفس کشیدن من تا نفس کشیدن رفت طلب فسرد و نگردید محرم تپشیچو چشم آینه‌ام عمر بی پریدن رفت جنون به ملک هوس داشت بوی عافیتیرمید فرصت و آرام تا رمیدن رفت به رنگ غنچه‌ی تصویر در بغل دارمشکفتنی ‌که به تاراج نادمیدن رفت کسی ز معنی چاک جگر چه شرح دهدخوشم‌ که نامه‌ی عشاق تا دریدن رفت چه جلوه پرتو حیرت در تن بساط افکندکز آب چشمه‌ی آیینه‌ها چکیدن رفت فنا به رفع بلاهای بی‌امان سپر استبه سوختن ز سر شمع سربریدن رفت مرا به بی‌کسی اشک‌ گریه می‌آیدکه در پی تو، به امید نارسیدن رفت گران شد آنقدر از گوهر نصیحت خلقکه ‌گوش من چو صدف بیدل از شنیدن رفت به لطف شعر ویرایش شده را جایگزین کنید🙏