بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۸۷۹

۱

زهی چمن‌سازِ صبحِ فطرت‌، ‌تبسم لعل مهرجویت

ز بوی گل تا نوای بلبل‌ فدای تمهید گفتگویت

۲

سحر نسیمی درآمد از در، پیام‌ گلزار وصل در بر

چو رنگ رفتم ز خویش، دیگر چه رنگ باشد نثار بویت

۳

هوایی مشق انتظارم‌، ز خاک گشتن چه باک دارم

هنوز دارد خط غبارم‌، شکسته‌ی کلک آرزویت

۴

به جستجو هر طرف شتابم‌ همان جنون دارد اضطرابم

به زیر پایت مگر بیابم‌ دلی که گم کرده‌ام به کویت

۵

ز گلشنت ریشه‌ای نخندد که چرخش افسردگی پسندد

چو ماه نو نقش جام بندد لبی که تر شد به آب جویت

۶

به عشق نالد دل هوس هم‌ ببالد از شعله خار و خس هم

رساست سررشتهٔ نفس هم‌ به قدر افسون جستجویت

۷

به این ضعیفی‌ که بار دردم‌ شکسته در طبع، رنگ زردم

به‌گرد نقاش شوق‌ گردم‌ که می‌کشد حسرتم به سویت

۸

ز سجدهٔ خجلت‌آور من‌، چه ناز خرمن ‌کند سر من

که خواهد از جبههٔ تر من‌ چو گل عرق کرد خاک کویت

۹

اگر بهارم تو آبیاری‌، وگر خزانم تو شعله‌کاری

ز حیرت من خبر نداری‌، بیارم آیینه روبرویت

۱۰

کجاست مضمون اعتباری که بیدل انشا کند نثاری

بضاعتم پیکر نزاری‌، بیفکنم پیش تار مویت

تصاویر و صوت

دیوان بیدل دهلوی به تصحیح اکبر بهداروند انتشارات نگاه ۱۳۸۰ - تصویر ۳۲۶

نظرات

user_image
حمید زارعیِ مرودشت
۱۳۹۴/۱۲/۲۹ - ۲۰:۵۷:۴۶
زهی چمن ساز صبح فطرت تبسم لعل مهرجویتزبوی گل تا نوای بلبل فدای تمهید گفتگویت.سحر نسیمی درآمد از در پیام گلزار وصل دربرچو رنگ رفتم زخویش دیگر چه رنگ باشد نثار بویت.هوائی مشق انتظارم زخاک گشتن چه باک دارمهنوز دارد خط غبارم شکسته کلک آرزویت.بجستجو هر طرف شتابم همان جنون دارد اضطرابمبزیر پایت مگر بیابم دلی که گم کرده ام بکویت.زگلشنت ریشه نخندد که چرخش افسردگی پسنددچو ماه نو نقش جام بندد لبی که تر شد بآب جویت.بعشق نازد دل هوس هم ببالد از شعله خار و خس همرساست سررشته نفسه هم بقدر افسون جستجویت.باین ضعیفی که بار در دم شکسته در طبع رنگ زردمبگرد نقاش شوق گردم که میکشد حسرتم بسویت.زسجده خجلت آر من چه ناز خرمن کند سر منکه خواهد از جبهه تر من چو گل عرق کرد خاک کویت.اگر بهارم تو آبیاری وگر چراغم تو شعله کاریزحیرت من خبر نداری بیارم آئینه روبرویت.کجاست مضمون اعتباری که (بیدل) انشا کند نثاریبضاعتم پیکر نزاری بیفگنم پیش تار مویت
user_image
امیرشریعتی
۱۳۹۷/۰۸/۱۲ - ۱۷:۲۳:۵۱
با تشکر از سایت وزین گنجور لطفا موارد زیر را تصحیح فرمایید:مصرع اول از بیت سوم "خاک گشتن..."مصرع دوم از بیت چهارم " به زیر پایت..."
user_image
منیر
۱۳۹۷/۱۲/۰۸ - ۰۷:۴۳:۰۱
با درود لطفن چند اشتباه را اصلاح کنید1بیت سوم مصراع اولهوایی مشق انتظارم‌، ز خاک گشن* چه باک دارم* گشتن است بیت پنجم مصراع اول زگلشنت ریشهنوشته شده باید به ریشه ء نخندد یا ریشه ای نخندد اصلاح شودبیت ششم مصراع دوم نفسه نیست بلکه نفس است(( رساست سر رشتهء نفس هم بقدر افسون جستجویت))بیت هشتمزسجدهء بیت نهم اگر بهارم تو آبیاری وگر خزانم توشعله کاری یعنی چراغ به بهار تبدیل شود برگ درختان درپاییز به مانند شعله میماند بهار و چراغ مرتبط نیستند بهار و خزان درست است. از زحمات گنجور همیشه سپاسگزارم .با محت ناچیز منیر سپاس
user_image
کایسا
۱۴۰۲/۰۶/۱۷ - ۰۵:۱۲:۳۸
بیت هفتم از «کشد» کلی مفاهیم ایهامی استخراج کرده: ۱- کشیده شدن به سمت چیزی ۲- حسرت کشیدن ۳- معمولا این کشیدن را همراه نقاش می‌آورد مثل همین بیت، که معنی نقاشی‌کردن هم بدهد. در جایی دیگر هم می‌گوید: به این سستی‌ که می‌بینم ز بخت نارسا بیدل کشد نقاش مشکل هم به دامان تو دست من
user_image
کایسا
۱۴۰۲/۰۶/۳۰ - ۰۷:۵۶:۰۱
مثال‌های بیش‌تر   صورت ناوکش از دل نکشد جرأت من به تکلف اگرم خامه ‌ی بهزاد کنید می‌گه من با هیچی نمی‌تونم این ناوک(تیر) را از دلم بیرون بکشم، حتی اگر بخوام با قلم بهزاد بکشم. بیدل معمولا از «کشیدن» کلی مفاهیم ایهامی استخراج می‌کند: ۱- کشیده شدن به سمت چیزی ۲- حسرت کشیدن ۳- معمولا این کشیدن را همراه نقاش می‌آورد مثل همین بیت، که معنی نقاشی‌کردن هم بدهد.   یعنی حتی بهزاد هم نمی‌تونه اینو بکشه😃 در جایی دیگه غبار ناتوانم بسته نقش دست امیدی که نتواند ز دامانت کشیدن کلک بهزادم   در جایی دیگر هم می‌گوید: به این سستی‌ که می‌بینم ز بخت نارسا بیدل کشد نقاش مشکل هم به دامان تو دست من   و در جای دیگر: به این ضعیفی‌ که بار دردم‌، شکسته در طبع رنگ زردم به‌گرد نقاش شوق‌ گردم‌،‌که می‌کشد حسرتم به سویت