بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۸۸۴

۱

تأمل عارفان چه دارد به کارگاه جهان حادث

نوای ساز قدم شنیدن ز زخمه‌های زبان حادث

۲

شکست‌و بستی که‌موج دارد کسی‌چه مقدار واشمارد

به ‌یک ‌وتیره است تا قیامت حساب سود و زیان حادث

۳

ز فکر سودای پوچ هستی به شرم باید تنید و پا زد

به دستگاه چه جنس نازد سقط فروش دکان حادث

۴

ازبن بساط خیال رونق نقاب رمز ظهور کن شق‌

خزان ندارد بهار مطلق بهار دارد خزان حادث

۵

فسانه‌ای ناتمام دارد حقیقت عالم تعین

تو درخور فرصتی‌ که داری تمام‌ کن داستان حادث

۶

کسی در‌ین دشت بی‌سر و پا برون منزل نمی‌خرامد

به خط پرگار جاده دارد تردد کاروان حادث

۷

غم و طرب نعمت است اما نصیب لذت‌ که راست اینجا

تجدد الوان ناز دارد نیاز مهمان خوان حادث

۸

اگرشکستیم وگر سلامت‌که دارد اندیشهٔ ندامت

بر اوستاد قدم فتاده است رنج میناگران حادث

۹

رموز فطرت بر این سخن کرد ختم صد معنی و عبارت

که آشکار و نهان ندارد جز آشکار و نهان حادث

۱۰

به پستی اعتبار بیدل ‌عبث فسردی و خاک گشتی

نمی‌ توان‌ کرد بیش از اینها زمینی و آسمان حادث

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
قطره بقایی
۱۴۰۱/۰۹/۲۳ - ۲۱:۳۸:۲۷
وزن این غزل را شما اشتباه درج کردید، اصل وزن چنین است:(مفاعلاتن مفاعلاتن مفاعلاتن مفاعلاتن) و مطلع غزل باید اینطور باشد: (به تامُلِ عارفان چه دارد به کارگاهِ جهانِ حادث) اشتباهات دیگری هم وجود دارد تشکر
user_image
قطره بقایی
۱۴۰۱/۱۰/۲۴ - ۰۹:۱۲:۵۱
اگر چنین تقطیع کنیم یک هجا کم میشود: ت/ملّ/لِ/عا/ر/فان م/فا/ع/لا/ت.. یعنی حرف (ر)عارفان آغاز (مفاعلاتن)دوم است. ولی اینطور چنین تقطیع میشود: به /تا/م/لِ/عا/ر/فان.... میشه مفاعلاتن و حرف(ر) میماند به آغاز (مفاعلاتن)دوم. سپاس از توجه شما