بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۹۲۸

۱

ز ننگ منت راحت به مرگم‌ کار می‌افتد

همه‌گر سایه افتد بر سرم دیوار می‌افتد

۲

دماغ نازکی دارم حراجت پرور عشقم

اگر بر بوی‌گل پا می‌نهم بر خار می‌افتد

۳

جنون خودفروشی بسکه دارد گرمی دکان

ز هر جنس آتش دیگر درین بازار می‌افتد

۴

متاعی جز سبکروحی ندارد کاروان من

همین رنگست اگر بر دوش شمعم بار می‌افتد

۵

مزاج ناتوانان ایمن است از آفت امکان

اگر بر سنگ افتد سایه بی‌آزار می‌افتد

۶

قضا ربطی دگر داده است با هم کفر و ایمان را

ز خود هم می‌رمد گر سبحه بی‌زنار می‌افتد

۷

نخستین سعی روزی فکر روزی خوار می‌باشد

نگاه دانه پیش از ر‌یشه بر منقار می‌افتد

۸

نشاید نکته‌سنجان را زبان در کام دزدیدن

نوا در سکته میرد چون گره در تار می‌افتد

۹

مکن سوی فلک مژگان بلند ای شمع ناقص‌پی

که زیر پا سراپای تو با دستار می‌افتد

۱۰

ز یک دم تهمت ایجاد رسوای قیامت شو

به دوش این بار چون برداشتی دشوار می‌افتد

۱۱

قفای مردگان نامرده باید رفت درگورم

چه سازم خاک این ره بر سرم بسیار می‌افتد

۱۲

دو روزی با غم و رنج حوادث صبر کن بیدل

جهان آخر چو اشک از دیده‌ات یکبار می‌افتد

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
منصور محمدزاده
۱۳۸۹/۰۸/۱۳ - ۰۲:۳۳:۱۳
خواهشمند است موارد زیر را اصلاح فرمایید:نادرست:نخستین سعی روزی فکر روزی خوار می‌باشدنگاه دانه پیش از ر‌بشه بر منقار می‌افتددرست:نخستین سعی روزی فکر روزی خوار می‌باشدنگاه دانه پیش از ر‌یشه بر منقار می‌افتد
پاسخ: اگر مورد غلط «ریشه» بوده باشد تصحیح شده است. لطفا غلطهای املایی را با ذکر نشانی آنها (کلمات) مشخص کنید تا ردگیری و تصحیح و تصمیم‌گیری آسان‌تر باشد.
user_image
ناشناس
۱۳۹۴/۰۸/۰۷ - ۱۰:۰۶:۰۹
مصرع اول از بیت دوم افتادگی چاپی دارد و درستش این است :دماغ نازکی دارم جراحت پرور عشقم
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
user_image
سفید
۱۴۰۲/۰۳/۲۹ - ۱۵:۲۶:۵۷
  دو روزی با غم و رنج حوادث صبر کن بیدل جهان آخر چو اشک از دیده‌ات یکبار می‌افتد...