
بیدل دهلوی
غزل شمارهٔ ۹۳۳
۱
به روی عالمآرا گر نقاب زلف درپیچد
بیاض صفحهٔ کافور را در مشک تر پیچد
۲
گهی چون طفل اشکمن درآغوش نگه غلتد
گهی چون سبزهٔ مژگان به دامان نظر پیچد
۳
اگر گویم ز زلف خود رهایی ده دل ما را
چو زلفخود سر هر مو ز صدجا بیشترپیچد
۴
به گاه خنده شکّر ریزد از چاک دل گوهر
به وقت خامشی موج گهر را درشکر پیچد
۵
نخیزم چون غبار از راه او بیدل که میترسم
عنان توسن ناز از طریق مهر درپیچد
نظرات