بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۹۷

۱

عشق هرجا شوید از دلها غبار رنگ را

ریگ زیرآب خنداند شرار سنگ را

۲

گردل ما یک جرس آهنگ بیتابی‌کند

گرد چندین‌کاروان سازد شکست رنگ را

۳

شوخی‌مضراب‌مطرب گر به‌این کیفیت‌است

کاسهٔ طنبور مستی می‌دهد آهنگ را

۴

می‌شود دندان ظلم ازکندگشتن تیزتر

اره بی‌دانه چون‌گردد ببرد سنگ را

۵

درحبات و موج‌این دریاتفاوت بیش نیست

اندکی باد است در سر صاحب اورنگ را

۶

یک شرررنگ وفا ازهیچ دل روشن نشد

شمع خاموشی‌ست این غمخانه‌های تنگ‌را

۷

وهم‌می‌بالد در اینجا، عقل‌کو، فطرت‌کدام

مزرع ما بیشترسرسبز دارد بنگ را

۸

برق وحشت‌کاروان بی‌نشانی منزلم

در نخستین‌گام می‌سوزم ره و فرسنگ را

۹

عاقبت از ضعف پیری نالهٔ ما اشک شد

سرنگونی برزمین زد نغمهٔ این چنگ را

۱۰

سیر باغ خودنماییها اگر منظور نیست

سبزهٔ بام و در آیینه می‌دان زنگ را

۱۱

گوهرم نشناخت بیدل قدر دریا مشربی

کارها با خود فتاد آخرمن دلتنگ را

تصاویر و صوت

عندلیب :

نظرات

user_image
محمد هارون صادقی
۱۳۹۳/۱۰/۲۵ - ۲۲:۰۸:۱۳
درحبات و موج‌این دریاتفاوت بیش نیستاندکی باد است در سر صاحب اورنگ رابا تقدیم سلام و ادب خدمت دست اندرکاران مجموعه ناب و دلپذیر غرض از تحریر حاشیه همانا اشتباه تایپی میباشد که در بیت فوق به عوض (حباب حبات) نوشته شده است. سپاسگذارم
user_image
شعیب
۱۳۹۹/۱۱/۲۳ - ۰۱:۴۰:۱۰
با تمام حرمت و عجز / به پندار من . این شعر به انتقاد دولت / اورنگ زیب می پردازد .
user_image
جهن یزداد
۱۴۰۰/۰۴/۲۴ - ۱۴:۳۲:۲۴
اره بی دندانه چون گردد ببرد سنگ را