بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

غزل شمارهٔ ۹۹۱

۱

جهان‌، جنون بهار غفلت‌، ز نرگس سرمه‌ساش دارد

ز هر بن مو به خواب نازیم و مخمل ما قماش دارد

۲

اگر دهم بوی‌ شکوه بیرون ز رنگ تقریر می‌چکد خون

مپرس ازیأس حال مجنون دماغ‌گفتن خراش دارد

۳

چو شد قبول اثر فراهم زخاک‌گل می‌کند حنا هم

فلک دو روزی غبار ما هم به زبرپای تو کاش دارد

۴

گشاد بند نقاب امکان به سعی بینش مگیر آسان

که رنگ هر گل درین‌ گلستان تحیر دور باش دارد

۵

به‌گرد صد دشت و در شتابی‌که قدر عجز رسا بیابی

سراز نفس سوختن نتابی به خود رسیدن تلاش دارد

۶

حذر ز تزویر زهدکیشان مخور فریب صفای ایشان

وضوی مکروه خام‌ریشان هزارشان و تراش دارد

۷

نشسته‌ام ازلباس بیرون دگر چه لفظ وکدام مضمون

به خامشی نیز ساز مجنون هزار آهنگ فاش دارد

۸

سخن به نرمی ادا نمودن ز وضع شوخی حیا نمودن

عرق نیاز خطا نمودن‌ گلاب بزم معاش دارد

۹

خطاست بیدل زتنگدستی به فکرروزی الم‌پرستی

چو کاسه ‌هر کس به ‌خوان‌ هستی ‌دهن‌ گشوده ‌است ‌آش دارد

تصاویر و صوت

دیوان بیدل دهلوی به تصحیح اکبر بهداروند انتشارات نگاه ۱۳۸۰ - تصویر ۶۹۹

نظرات

user_image
سمیه
۱۳۹۰/۰۷/۲۵ - ۰۸:۴۳:۳۵
با درود .اگ ر می شود معنی تمام ابیات آن را بنویسید.
user_image
رسته
۱۳۹۰/۰۸/۰۶ - ۰۸:۳۳:۲۶
در جواب سمیهاولین چلنج من خواندن غزل است ، معنی ابیات بماندمن سعی کردم شعر را تقطیع بکنم تا بتوانم آن را بخوانم. امیدوارم کار درستی کرده باشم.این غزل ریتم و آهنگ ساده و نظامی دارد. در نظر داشته باشیم که در اول کار بیدل افسر ارتش بوده است. ریتم این غزل مارش نظامی است. 4 بار مفاعلن فع علامت ها: ک = هجای کوتاهب = هجای بلندّ = تکیه روی هجا / = مکث کوتاه/// = مکث بلند اگر شعر را تقطیع بکنیم و تکیه ها و مکث ها مراعات کنیم به شکل زیر : کّ ب کّ ب ب / کّ ب کّ ب ب /// کّ ب کّ ب ب / کّ ب کُ ب ب / (حرف روی ش است که احبارا باید به شکل شُ خوانده شود)آن گاه خواندن شعر به شکل زیر در می آید:‌جهانْ جنونِ / بهارِ غفلتْ / ز نرگسِ سر/ مه ساشُ دارد ز هر بنِ مو/ به خواب نازیم/ اُ مخمل ما/ قماشُ دارداگر دهم بو/ اِ شِکوه بیرون/ ز رنگ تقری/ رُ می‌چکد خونمپرسُ ازیأ/ سِ حالِ مجنون/ دماغ‌ِگفتن/ خَراشُ داردچو شد قبولِ / اثر فراهم / زخاک‌ِگل می‌/ کُند حَنا همفلک دو روزی/ غبار ما هم/ به زیرپایِ/ تو کاشُ داردگُشادِ بندِ / نقابِ امکان/ به سعی بینش / مگیرُ آسانکه رنگ هر گل/ درین‌ گلستان/ تَحّیرِ دو/ رُ باشُ داردبه‌گِردِ صد دش / ت و در شتابی‌/ که قدرِ عجزِ / رسا بیابیسراز نفسّو/ اُختن نتابی/ به خود رسیدن/ تلاشُ داردحذر ز تزویر / اُ زُهدِکیشان / مخور فریبِ/ صفای ایشانوضویِ مکرو/ هِ خام‌ِریشان/ هزارشان وُ/ تراشُ داردنشسته‌امز/ لباسُ بیرون / دگرچه لفظ و / کدامُ مضمونبه خامشی نی/ زُ سازِ مجنون/ هزارُ آهن/ گِ فاشُ داردسخن به نرمی/ ادا نمودن/ ز وضعِ شوخی/ حیا نمودنعرقْ نیازِ/ خطا نمودن‌/ گلابِ بزمِ / معاشُ داردخطاستُ بیدل/ زتنگ دستی/ به فکرِ روزی/ الم‌پرستیچو کاسه ‌هر کس/ به ‌خوان‌ِ هستی/ ‌دهن‌ گشوده ‌اس/ تُ ‌آشُ دارد اگر موارد بالا درست از آب در آمد در مرحله ی بعدی سعی خواهم کرد تا اندازه ای که سوادم اجازه بدهد معنی اشعار را بیان بکنم.