
بلند اقبال
شمارهٔ ۱۲
۱
ز بو به چین شکنی قدر ناف آهو را
کنی ز شانه پریشان چو عنبرین مو را
۲
به چهره یافتم از چیست خال مشکینت
بلی درآتش سوزان نهند هندو را
۳
جهان چودکه عطارها معطر شد
مگر توشانه زدی زلف عنبرین بو را
۴
به صید خسته دل من چه می کنی کوشش
تو شیر گیری اشارت کنی گر آهو را
۵
چو روزعید کنند عاشقانمبارکباد
مگر که دوش نمودی هلال ابرو را
۶
زمین ببوسد وبنهد به پیش پای تو سر
نمائی ار که به خورشید آسمان رورا
۷
ز آب شور گهر در زمانه می خیزد
در آب شیرین پرورده ای تو لؤلؤ را
۸
ز بار مهر توخالی نمی کنم پهلو
به تیغ کینه شکافندم ار که پهلو را
۹
در آید از در دیگر برت بلند اقبال
هزار بار برانی گر از درت او را
نظرات