
بلند اقبال
شمارهٔ ۱۲۳
۱
کسی که عشق ندارد چه درجهان دارد
تنی که یار ندارد مگوکه جان دارد
۲
هر آن که گلرخی او را به بر بود شب وروز
چه حاجتی به گل و سیر بوستان دارد
۳
اگر زعاشق صادق نشانه می طلبی
قدی ز محنت وغم خم تر ازکمان دارد
۴
علامتدگرش اینکه داغها بر دل
ز درد دوری دلدار لاله سان دارد
۵
چوزلف یار بود درهم وپریشان حال
چوچنگ وتار همی ناله وفغان دارد
۶
نشان آنکه گرفتار درد عشق بود
مگو که چهره به زردی چو زعفران دارد
۷
به درد عشق گرفتار شد بلنداقبال
ز خون دیده رخی همچو ارغوان دارد
نظرات