
بلند اقبال
شمارهٔ ۱۳۱
۱
از غم تو بهدل ما گذرد
آنچه از سنگ به مینا گذرد
۲
گذرد مژه ات از پرده دل
همچو سوزن که ز دیبا گذرد
۳
شربتی هر که چشد از لب تو
از سر نعمت دنیا گذرد
۴
به لبت سر زده خط آری مور
نیست ممکن که زحلوا گذرد
۵
کافرم با تو گر امروز مرا
در دل اندیشه فردا گذرد
۶
سجده آرد به برش بت چوشمن
بت منگر به کلیسا گذرد
۷
ساقیا باده بده کز غم یار
نیی آگه که چه بر ما گذرد
۸
گذرم من اگر از دل دل من
حاش لله که ز صهبا گذرد
۹
همچو من هر که بلنداقبال است
هم ز دل هم زتمنا گذرد
نظرات