بلند اقبال

بلند اقبال

شمارهٔ ۱۳۷

۱

جان و دل گفتند جانان قیمت یک بوس کرد

من دل وجان دادمش آخر مرا مأیوس کرد

۲

هرکه بر رخسار دلبر زلفمشکین دید گفت

پادشاه زنگ کی تسخیر ملک روس کرد

۳

خونش روش تر خویشتن را در روش از کبک ساخت

جلوه گر خود را به خوبی خوشتر از طاووس کرد

۴

گر دلم در عاشقی دیوانه شد شادم که یار

برد در زنجیر زلف پرخمش محبوس کرد

۵

آفرین ها بر دل من باد و بر تدبیر او

شد پریشان تا به زلفش خویش را مأنوس کرد

۶

گفتمش روزی شود وصل توروزی یا شبی

گفت می باید سؤال از جفر غافیطوس کرد

۷

چون به دوش آن صنم زنار گیسو دید دوش

تا سحر دل در بر من ناله چون ناقوس کرد

۸

از لب دلبر مگر گرددعلاج درد ما

ورنه هرگز کی تواند چاره جالینوس کرد

۹

چون بلنداقبال تا محرم شوی در بزم قدس

بایدت شب تا سحرگه ذکر یا قدوس کرد

تصاویر و صوت

نظرات