بلند اقبال

بلند اقبال

شمارهٔ ۱۳۹

۱

آشفتگی زلف تو آشفته ترم کرد

لعل لب میگون تو خونین جگرم کرد

۲

از روز ازل دهر به شور و شرم انداخت

تا از عدم آورد وز جنس بشرم کرد

۳

من از همه اوضاع جهان آگهیم بود

عشق تو بدین گونه ز خود بی خبرم کرد

۴

من مشرق ومغرب همه در زیر پرم بود

بی مهری تو بسمل پرکنده پرم کرد

۵

از درد دلم هیچ کس آگاه نمی بود

رسوا به بر خلق جهان چشم ترم کرد

۶

سر رشته تدبیر به در رفت ز دستم

تا دهر گرفتار قضا و قدرم کرد

۷

اقبال بلندی که خداوند به منداد

عاشق به تو درعشق تو صاحب نظرم کرد

تصاویر و صوت

نظرات