بلند اقبال

بلند اقبال

شمارهٔ ۱۴۶

۱

عاشق رویتو راکاری به کفر ودین نباشد

رهرو کوی تو را راهی به آن واین نباشد

۲

گو بهخسرو شکر ار شیرین نباشد نیست شکر

گرچه شکر هست شکر لب ولی شیرین نباشد

۳

همچوقدنازنینت سروی اندر باغ نبود

همچوزلف پر زچینت مشکی اندرچین نباشد

۴

خود گرفتم سرو دارد همچو بالای توقدی

لیکن اورا زلف مشکین وبر سیمین نباشد

۵

گر کسی بیند لب وقد ورخت را دیگر اورا

حاجتی برکوثر وطوبی وحور العین نباشد

۶

چند می گوئی صبوری پیشه کن غمگین مکن دل

نیست دل آن دل که عاشق باشد و غمگین نباشد

۷

گر کسی درعاشقی خواهدبلند اقبال گردد

بایدش در پیش جانان شیوه جز تمکین نباشد

تصاویر و صوت

نظرات