
بلند اقبال
شمارهٔ ۱۶۵
۱
چوزلف مه رخان ای آسمان چند
مرا داری پریشان حال ودربند
۲
نشدوقتی که گردم از تو خشنود
نشد گاهی که باشم از تو خرسند
۳
به کام من تو از کینی که داری
کنی زهر هلاهل گر خورم قند
۴
مرا از ریش غم دل ریش منمای
مرا خوار وزبون زاین بیش مپسند
۵
به محنت سر برم ایام تاکی
به حسرت بگذرانم روز تا چند
۶
نیارم ازتو هیچ اندیشه دردل
به یکتا کردگار پاک سوگند
۷
ندارم ازتوهرگز چشم یاری
اگر درفارس باشم یا سمرقند
۸
نپندارم پر کاهی است یا کوه
کنی بار دلم گر کوه الوند
۹
تونتوانی کنی پستم که هستم
بلند اقبال از امر خداوند
نظرات