
بلند اقبال
شمارهٔ ۱۹۲
۱
روشنی کف موسی همه ازروی تو بود
تیرگی دل فرعون هم ازموی تو بود
۲
دم عیسی که از او عظم رمیم احیا شد
رمزی از معجزه لعل سخنگوی تو بود
۳
از بهشت آن همه تعریف که زاهد می کرد
چو رسیدیم همه وصف سر کوی تو شد
۴
آن همه وصف که از کوثر وطوبی می گفت
چون بدیدیم لب وقامت دلجوی توبود
۵
آن هلالی که عیان گشت و شدانگشت نما
قد خمیده چوکمان از خم گیسوی تو بود
۶
ره نبردیم به سوی توزهر سوگر چه
شاهراهی به دوراهی همه را سوی توبود
۷
کوه را کس نتواندکند ازجا دل من
که زجا کنده شد از قوت بازوی تو بود
۸
این پریشانی حال دلم امروزی نیست
کز ازل بود پریشان وز گیسوی تو بود
۹
نام کردند از آن روی بلند اقبالم
که چوزلفت سر من دوش به زانوی تو بود
نظرات